جدول جو
جدول جو

معنی آل علی - جستجوی لغت در جدول جو

آل علی
(لِ عَ)
سادات از نسل علی و فاطمه علیهم االسلام. علویین:
با آل علی هرکه درافتاد برافتاد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طلب علی
تصویر طلب علی
(پسرانه)
خواسته شده از (علی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زلفعلی
تصویر زلفعلی
(پسرانه)
زلف (فارسی) + علی (عربی) مرکب از زلف (گیسو، موی بلند) + علی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لعلی
تصویر لعلی
قرمز، لعل فام، قرمز بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آل عبا
تصویر آل عبا
پنج تن شامل پیامبر اسلام (ص)، امیرالمؤمنین علی (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع)
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
معدن آقاعلی، بجنوب ارس و مغرب کانتال، نام معدن آهنی است ممزوج با پیریت و مس کلوخه. و در برابر آن به درۀ آهکی دامنۀ کوهستانی کانتال معدن دیگری از آهن هست نیز بدین نام
لغت نامه دهخدا
(کُ)
الکلی. آنکه به بسیار آشامیدن مشروبهای الکل دار چون شراب و عرق و کنیاک و رم و سایر انواع آن معتاد است
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان علیشروان بخش بدرۀ شهرستان ایلام، واقع در 75هزارگزی خاوری ایلام با 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ گَ)
دشکی که در گهواره گذارند (لهجۀ قزوینی) ، دنگ کوچک که زیر طبق و روی سر گذارند (لهجۀ قزوینی)
لغت نامه دهخدا
(کَ عَ کَ)
دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل است که 437 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ قَ)
دهی از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری بیجار کنار راه فرعی بیجار به حسن آبادسوگند. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن سردسیر است. سکنه 250 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. راه مالرو دارد، و در خشکی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ عَ)
دهی است از بخش راور شهرستان کرمان. واقع در 7هزارگزی شمال باختری راور. سکنۀ آن 480 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تُ قُ)
دهی از دهستان بکش است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
آلبالو
لغت نامه دهخدا
(لِ عَ)
حضرت رسول اکرم و امیرالمؤمنین علی و فاطمۀ زهرا و حسن و حسین صلوات الله علیهم. و از اینرو بایشان آل عبا گویند که زمانی در زیر یک عبا خفته بودند و برحسب اخبار جبرئیل نیز بیامد و در زیر آن عبا ششم آن گردید کسب شرف و مرتبت را. و بجای آل عبا، پنج تن و پنج تن آل عبا نیز گویند:
سید سرفراز آل عبا
یافت تشریف سورۀ هل اتی.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(لِ لَ)
صفاریان. نام سلسله ای از ملوک ایران. یعقوب بن لیث صفار مؤسس این دودمان در سال 224ه. ق. سردار سپاه حاکم سیستان بود و در همان سال هرات را مسخر کرده و فارس و کرسی آن شیراز را نیز متصرف شد و بمرور بلخ و تخارستان را قبضه کرد و به سال 259 خراسان را از طاهریان منتزع ساخت و لشکر بطبرستان کشید و حسن بن زید علوی را مغلوب کرده از راه اهواز بسوی بغداد شتافت. موفق عباسی برادر معتمد خلیفه با یعقوب مصاف داده و او را بشکست و یعقوب 265 درگذشت. برادر او عمرو از جانب خلیفه حکومت خراسان و فارس وکردستان و نیم روز یافت لکن سپس خلیفه از قدرت او بیم کرده و اسماعیل سامانی را بمخاصمت او برانگیخت و عمرو مغلوب و اسیر گشت. نبیرۀ عمرو، طاهر در سیستان به سال 287 بجای او نشست و در 290 به دست سبکری اسیرشده و سبکری او را با برادرش یعقوب ببغداد فرستاد. احفاد این خانواده مدتی در ادعای حکومت اجدادی خود در سیستان باقی بودند و پاره ای از آنان نیز به آن مقام رسیدند، و عاقبت به دست محمود غزنوی منقرض شدند
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ)
نام چشمه ای بدماوند که آب آن دم دارد و یکی از بهترین آبهای نوع خود برای گوارش و دیگر خاصیتهای طبی است
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
اسبیدباجه. (المرصع). رجوع به اسپیدباج و اسپیدبا و اسفیدباج شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
تصغیرگونه ای از أدمه، بقول ابی القاسم محمود بن عمر، نام کوهی است و بقولی دیگر کوهی است بین قلهی و تقتد در حجاز. (معجم البلدان).
زن شهید اول محمد بن مکی. درگذشته به سال 786 ه. ق. و زنی فقیه و عابد و پرهیزکار بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 228)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یا علی
تصویر یا علی
ای علی
فرهنگ لغت هوشیار
چشم و گوش بسته سرباز روستایی روستایی چشم و گوش بسته و جاهل باداب و رسوم شهرنشینی و معاشرت، سرباز دهاتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شل شلی
تصویر شل شلی
غژانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آل عبا
تصویر آل عبا
پنج تن: محمد فاطمه علی حسن حسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمر علی
تصویر آمر علی
((مِ عَ))
آدم فضول که مدام دستور می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آل عبا
تصویر آل عبا
((لِ عَ))
خاندان پیغمبر اسلام. آل کسا و پنج تن آل عبا نیز نامیده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقل علی
تصویر نقل علی
((نَ عَ))
روستایی چشم و گوش بسته و جاهل به آداب و رسوم شهرنشینی و معاشرت، سرباز دهاتی
فرهنگ فارسی معین
لنگیدن، لنگ لنگان
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت مورب و کج کجکی، جنبش، حرکت اریب
فرهنگ گویش مازندرانی
گل گاوزبان
فرهنگ گویش مازندرانی
تلخ مزه
فرهنگ گویش مازندرانی
غذا خوردن، شکم پرستی
فرهنگ گویش مازندرانی
کاری را بدون قصد انجام دادن ۲کار بی هدف ۳گیج گیجی کردن ۴کم
فرهنگ گویش مازندرانی
تازه راهافتاده، کسی که در راه رفتن تعادل ندارد، کسی که.، کوهی در جنوب باختری شهرستان کتول که به ارتفاع، ۱۲۳ متر
فرهنگ گویش مازندرانی
درکنار هم، غلت، پهلو به پهلو
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاه وحشی ییلاقی
فرهنگ گویش مازندرانی